علامه ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفای 1320 هجری) در کتاب تشریفات ترحیم مشهد قیمتمند « نجم ثاقب »- که به فرمان میرزای بزرگ، آن را نوشتن کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خویش، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «برای تصحیح نظریهی خویش، بدین کتاب مراجعه نمایند تا از لمعان انوار هدایتش، به رمز خانه یقین و ایمان برسند» [3] ) تاریخچهی احداث مسجد مقدس جمکران را به شرح ذیل آورده هست :
روضه خوان فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب« تاریخ قم» از کتاب« مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین – از تالیفات شیخ صدوق – بنای مسجد جمکران را بدین عبارت نقل نموده است :
روحانی عفیف باتقوا حسن بن مثلهی جمکرانی میگوید :
شب سهروز شنبه، هفدهم ماه خجسته رمضان 393 هجری، ( [4] در سرای خویش خفته بودم که جماعتی به در سرای اینجانب آمدند . نصفی از شب قبل بود . منرا بیدار کردند و گفتند: «بلند شو و دستور امام محمد مهدی صاحب الزمان [5] ، صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا میخواند .
حسن بن مثله میگوید: «اینجانب، برخاستم و فراهم شدم» . زیرا به در سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم . درود کردم . پاسخ دادند و خوشامد گفتند و منرا به آن منزلت که موقتی مسجد (جمکران) است، آوردند .
زیرا نیک نگاه کردم، دیدم تختی گذاشته و فرشی پسندیده بر آن تخت گسترده و بالشهای پسندیده نهاده و جوانی سیساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، توکل کرده، پیرمردی در مقابل وی نشسته، کتابی در چنگ گرفته، بر آن جوان میخواند .
بیشتراز شصت مرد که برخی لباسی سپید و برخی خرقهی سبز بر بدن داشتند، بر گرد وی روی زمین نماز میخواندند .
ش
علامه ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفای 1320 هجری) در کتاب تشریفات ترحیم مشهد قیمتمند « نجم ثاقب »- که به فرمان میرزای بزرگ، آن را نوشتن کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خویش، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: «برای تصحیح نظریهی خویش، بدین کتاب مراجعه نمایند تا از لمعان انوار هدایتش، به رمز خانه یقین و ایمان برسند» [3] ) تاریخچهی احداث مسجد مقدس جمکران را به شرح ذیل آورده هست :
روضه خوان فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب« تاریخ قم» از کتاب« مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین – از تالیفات شیخ صدوق – بنای مسجد جمکران را بدین عبارت نقل نموده است :
روحانی عفیف باتقوا حسن بن مثلهی جمکرانی میگوید :
شب سهروز شنبه، هفدهم ماه خجسته رمضان 393 هجری، ( [4] در سرای خویش خفته بودم که جماعتی به در سرای اینجانب آمدند . نصفی از شب قبل بود . منرا بیدار کردند و گفتند: «بلند شو و دستور امام محمد مهدی صاحب الزمان [5] ، صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا میخواند .
حسن بن مثله میگوید: «اینجانب، برخاستم و فراهم شدم» . زیرا به در سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم . درود کردم . پاسخ دادند و خوشامد گفتند و منرا به آن منزلت که موقتی مسجد (جمکران) است، آوردند .
زیرا نیک نگاه کردم، دیدم تختی گذاشته و فرشی پسندیده بر آن تخت گسترده و بالشهای پسندیده نهاده و جوانی سیساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، توکل کرده، پیرمردی در مقابل وی نشسته، کتابی در چنگ گرفته، بر آن جوان میخواند .
بیشتراز شصت مرد که برخی لباسی سپید و برخی خرقهی سبز بر بدن داشتند، بر گرد وی روی زمین نماز میخواندند .
ش